English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3603 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
RPC U روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
problems U مشکل
problem U مشکل
quandaries U مشکل
quandary U مشکل
scarc ely U مشکل
difficult U مشکل
jigsaw U مشکل
jigsaws U مشکل
uphill U مشکل
ill- U مشکل سخت
exquisite taste U مشکل پسندی
bisexual U خنثی مشکل
floorer U سوال مشکل
ill U مشکل سخت
feeding problem U مشکل تغذیه
finically U مشکل پسندانه
ills U مشکل سخت
finicality U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
faultless <adj.> U بدون مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
problem identification U بازشناسی مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
hardly U مشکل بزحمت
hard U مشکل شدید
harder U مشکل شدید
hardest U مشکل شدید
What's the problem? U مشکل کجاست؟
open sesame U مشکل گشا
picksome U مشکل پسند
immaculate <adj.> U بدون مشکل
defect description U توضیح مشکل
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
fastidious U مشکل پسند
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
hard to please U مشکل پسند
description of error U توضیح مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
error description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
deep water <idiom> U مشکل سخت
miminy piminy U مشکل پسند
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
knot U مشکل عقده
fastidiousness U مشکل پسندی
knots U مشکل عقده
bisexuals U خنثی مشکل
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
Gordian knots U مشکل معما مانند
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
mystification U مشکل وپیچیده سازی
Gordian knot U مشکل معما مانند
resource person U فرد مشکل گشا
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
problem child U کودک مشکل افرین
problem behavior U رفتار مشکل افرین
unhandy U مشکل بدست امده
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
hardens U مشکل کردن سخت شدن
harden U مشکل کردن سخت شدن
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
ambiguous U نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remote U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
gargoyle U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyles U ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
Recent search history Forum search
1ایا با رنگپاش خرطومی می شود دیوار را رنگ کرد
1چیزی که عوض داره گله نداره
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1She is choosing to look at bright side of the situation.
2تعریف فونتیک چیست؟
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1coffee table conversation piece
2immunogenicity
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com